امروز امتحان هندسه داشتیم. دو تا سوالو کلا ننوشتم. بقیه همه شون درستند. همه چی خوبه. یادتون نره راجع به شعر نظر بدید
هوا سرد است و بی رحمانه می بارد
زمین یخ بسته است و هر نگاهی ناله ای دارد
شعاع نور،می تابد بر این دنیای رازآلود
ولی نوری که حتی ذره ای گرمی نمی آرد
خدا بالا...نگاهش بر زمین ماست
خدا این رازهای منجمد را خوب می داند
در این روز سراسر روشن و برفی
خدا از سردی دنیای ما لبخند می سازد
خدا اینجاست،مثل ذره ای ساکت ولی پیوسته جاویدان
خدا از ابتدای راه برفی مان،خدا تا آخر این جاده می ماند
برای گرمی گل های سرد کوچه ی سنگی
خدا با دست هایش دانه دانه باغ می سازد
خدا گاهی شبیه برف می بارد بر این دنیا
ولی از گرمی دنیای آدم ها نمی کاهد
خدا بر انتهای سردی دنیای این مردم
شبیه نور تازه،نور گرمی،ساده می تابد
هوا سرد است،آدم ها ولی گرمند گرم گرم
برف هم مانند جزئی از جهان آرام می آید
هزاران بار بالاتر از این دنیای پر سرما ولی زنده
خداوندی به دنیایی قشنگ و ساده می نازد!